پسربچه ا? وارد بستن? فروش? شد و پشت م?ز? نشست. خدمتکار برا? سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرس?د: بستن? با شک?ت چند است؟ خدمتکار گفت پنجاه سنت... پسر دستش را در ج?بش کرد و تمام پول خردها?ش را در آورد و شمرد. بعد پرس?د: بستن? ساده چند است؟ خدمتکار با توجه به ا?نکه تمام م?زها پرشده بود و عده ا? هم ب?رون منتظر خال? شدن میز بودند با ب? حوصلگ? و با لحن? تند گفت سی و پنج سنت. پسر: لطفا ?ک بستن? ساده ب?اور?د.خدمتکار بستن? را آورد و صورتحساب را رو? م?ز گذاشت و رفت. پسر بستن? اش را تمام کرد و پولش را به صندوقدار پرداخت. هنگام?که خدمتکار برا? تم?ز کردن م?ز بازگشت، گر?هاش گرفت. پسر بچه رو? م?ز کنار ظرف خال?، پانزده سنت برا? او انعام گذاشته بود.....شاید بعضی جملات یا بعضی داستان ها تکراری باشه ولی بعضیاشون ارزش بارها تکرار و خوندنو داره
چرا شیشه پنجره ی اتومبیل نقطه های مشکی دارد؟
معرفی ساعت هوشمند تایمکس؛ مجهز به GPS و عمر باتری 25 روزه
پایان همکاری 13 ساله ویل فرل و آدام مک کی
اسلحه انحصاری بازی Destiny 2 به واسطه یک باگ در دسترس تمام بازیک
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی